حقوق بشر آنلاین

خبری تحلیلی

حقوق بشر آنلاین

خبری تحلیلی

تروریست اصلی آمریکاست و هالیوود تنها ضارب و مجری ترور است

هالیوود در جهانی که مرزها از میان برداشته شده، به اعمال ترور فرهنگی که به کشورهای اسلامی نیز نفوذ کرده است، می‏پردازد. در حقیقت تروریست اصلی آمریکاست و هالیوود تنها ضارب و مجری ترور است.

"احمد سون " مستندساز مسلمان ترک در گفت‌وگو با فارس در خصوص نقش هالیوود در جهان اسلام و نفوذ آن و همچنین راههای مقابله فیلم سازان مسلمان صحبت کرد که متن کامل مصاحبه با وی خدمتتان ارائه می شود.

فارس: هالیوود در جهان اسلام تا چه اندازه گسترده و دارای نفوذ است؟

*
مردم آمریکا به اندازه ای به قهرمان های ساختگی وابسته شده اند که در حملات 11 سپتامبر در انتظار کمک بت من بودند

سون: وقتی می گوییم هالیوود، به طور طبیعی در بدو امر فیلم هایی در ذهن مان تداعی می شود که از سوی آمریکا کارگردانی شده‌اند. این امر درست است. امریکا از طریق هالیوود به جامعه خود ساختاری اجتماعی را ارائه می‌کند. برای مثال جامعه آمریکا که از ملیت های مختلف تشکیل شده، توسط فرهنگی که از سوی هالیوود تولید شده، آمریکایی می شود. به همراه اینها، هالیوود برای این جامعه قهرمان هایی نیز تولید می کند. برای مثال بت من، ایکس من، مرد عنکبوتی، سوپرمن برای این جامعه، برای جامعه آمریکا تبدیل به قهرمان های تاریخی شده اند، چنانکه برای مثال در حملات 11 سپتامبر و در لحظه ای که حملات صورت گرفت، 60 درصد آمریکایی ها منتظر بودند که سوپرمن بیاید و آنها را نجات دهد، یعنی سوپرمن بیاید و انسان هایی که در آنجا بودند را نجات دهد، یعنی سوپرمن برای امریکایی ها تبدیل به قهرمانی تاریخی شده است....


*
تروریست اصلی آمریکاست و هالیوود تنها ضارب و مجری ترور است

هالیوود همانند ماری که پوست می اندازد، روح آمریکایی‌ها را از جا کنده و به دور انداخته و این مردم را تبدیل به مصرف کنندگانی ماتریالیست نموده است. دردناک تر اینکه، این فرهنگ با موفقیت به تمام دنیا سرایت کرده است. امروزه ملت های مختلف با فیلم های هالیوودی از پویایی تمدن خویش فاصله گرفته اند. در کنار این، انسان های منسوب به کشورهای مختلف که علایق خود را در این راستا رشد داده اند، از سینماگران کشورهای خود نیز مطالبات مشابهی را مطرح می کنند. این امر باعث می شود که صنعت سینمای این کشورها که در تلاش برای تولید آثار سینمایی با ارزش های خود هستند، دچار سکته شود. از این منظر هالیوود، در جهانی که مرزها از میان برداشته شده، با اعمال ترور فرهنگی، البته که به کشورهای مسلمان نیز نفوذ کرده است. در حقیقت تروریست اصلی آمریکاست و هالیوود تنها ضارب و مجری ترور است.

فارس: برای مبارزه با سلطه جهانی هالیوود چه پیشنهادی دارید؟ فیلمسازان مسلمان در این راستا چه باید بکنند؟

*
مسلمانی که با فیلم‌های هالیوودی مورد تهاجم واقع شده‌اند، می توانند به کمک سینماگران خود از مردم خود دفاع کنند

سون: امروزه آمریکا جنگ سرد خود را از طریق هالیوود دنبال می کند. فیلم هایی که در اینجا تولید می شود، یعنی فیلم هایی که در هالیوود تولید می شود، با سربازانی که بغداد را اشغال کرده اند هیچ فرقی ندارد. آمریکا با این فیلم های هالیوودی اشغالگری و تخریب می‌کند. متاسفانه در این زمینه قوی هم هست. شکست دادن آمریکا با سلاح خودش خیلی دشوار است. شاید نتوانید آمریکا را با اسلحه و دوربین شکست دهید، ولی با نیروی انسان می‌توانید. کشورهای مسلمانی که با فیلم‌های هالیوودی مورد تهاجم واقع شده اند، می توانند به کمک سینماگران خود از انسان های خود دفاع کنند. آنها می توانند با یادآوری روح و ارزش های خودشان این اشغال را دفع نمایند. اگر به تاریخ مان، یعنی تاریخ کشورهای مسلمان نگاه کنیم، می بینیم که قهرمان های واقعی، به دلیل اینکه از ارزش هایی که خاک مناطقی که به آن پا گذاشته اند را تبدیل به یک تمدن کرده دفاع کرده اند، قهرمان شده اند.

فارس: نقش فیلمسازان و مستندسازان مسلمان در انعکاس ظلم جهانی آمریکا به افکار عمومی جهان چگونه است؟

*
سینماگرایان باید از قهرمانان اسلامی شخصیت سازی کرده و موضوع را برای انسان هایی که مورد ظلم واقع شده اند پایدارتر سازند

سون: آمریکا ظلم جهانی خود را از طریق اسلحه و دوربین اعمال می کند. اما در جهانی که وسائل ارتباطات جمعی تا این درجه رشد کرده، آمریکا در حین ارتکاب جرم گیر افتاده است. حالا دیگر مردم این مظالم نظامی و فرهنگی را از طریق رسانه ها به طور زنده مشاهده می کنند. حالا دیگر قدرت رسانه ها کشف شده است. حالا نوبت این است که بدانیم این قدرت را چگونه می توان مورد استفاده قرار داد. حالا همه به دنبال یافتن جواب این سوال هستند. برای مثال، رساندن ظالم جهانی آمریکا از طریق فیلم و مستندها به اقشار مردم، می تواند جوابی به این سوال باشد. به عقیده من از همه مهم تر این است که سینماگرایان و مستندسازان با کارهای بیوگرافیک شخصیت سازی کرده و موضوع را برای انسان هایی که مورد ظلم واقع شده اند، پایدارتر سازند. برای مثال، آیا اگر جوانان ما به جای پوشیدن تی شورت چه گوارا، تی شورت های احمد شاه مسعود را بپوشند، این بد است؟ این، در حقیقت زدن آمریکا، که ظلم جهانی را روا می دارد، با سلاح خودش است.

فارس: صحنه و یا واقعه ای که شما را تحت تاثیر قرار داده کدام است؟ صحنه ای که شاهد آن بودید، یا تصویربرداری کردید و یا نظاره گر بودید؟

سون: در این مورد، یعنی صحنه‌ای که دیده و یا تصویربرداری کرده باشم، موارد زیادی وجود دارد. اما دو مورد است که برای من خیلی مهم بود و می خواهم آن را بیان کنم. هر دو مورد، از جمله مواردی هستند که در حین تصویربرداری در دو مستند متفاوت با آن روبرو شدم.
اولین مورد، آشنا شدن با فردی بود که باعث شد تا مستند قتل عام "سربرنیتسا " در خلال جنگ بوسنی را تهیه کنم. "حسن نوهانویچ "، فردی بود که باعث شد تا این مستند را تهیه کنم، در حقیقت این کار را وظیفه خود حس کردم. قتل عامی که در "سربرنیتسا " شکل گرفت، در اردوگاه پوتاچری اتفاق افتاد. صرب ها فراریان از سربرنیتسا را، به عبارت بهتر هلندی ها بوسنیایی هایی را که از ظلم صرب ها می گریختند، در اردوگاه پوتاچری گرد آورده بودند. فرمانده اردوگاه پوتاچری یک نظامی هلندی بود. در این اردوگاه بیش از ده هزار بوسنیایی زندگی می‌کرد. حسن نوهانویچ هم در این اردوگاه وظیفه مترجمی بین فرمانده اردوگاه و بوسنیایی ها را انجام می داد. او هم یک بوسنیایی بود. حسن نوهانویچ به عنوان یک کارمند در این اردوگاه زندگی می‌کرد، اما مادر، پدر و برادرش به عنوان پناهنده در اردوگاه اقامت می کردند. یک روز فرمانده هلندی به وی می گوید که با صرب ها به توافق رسیده اند و فردا همه بوسنیایی های ساکن اردوگاه را به صرب ها تسلیم می کنند و تنها آن دسته از بوسنیایی هایی که کارمند اردوگاه هستند، می توانند بمانند و وظیفه اعلام این مطلب به بوسنیایی های ساکن اردوگاه را به حسن نوهانویچ می سپارد. حسن خود را در درون یک تراژدی وحشتناک می بیند. چونکه خود وی به دلیل اینکه کارمند اردوگاه است، می تواند بماند، اما اعضای خانواده اش فردا تحویل صرب ها داده خواهند شد. وی همچنین می داند که به محض تحویل داده شدن به صرب ها، همگی کشته می شوند. موضوع را با پدرش در میان می گذارد و می گوید که وی نیز مایل است با آنها برود. اما پدرش به او می گوید که تو باید اینجا بمانی و هر آنچه که در اینجا اتفاق می افتد به دیگران بگویی. حسن روز بعد از خانواده اش و سایر بوسنیایی ها جدا می شود و خانواده اش به صرب ها تحویل داده می شود. و حسن مادر، پدر و برادرش محمد نوهانویچ را از دست می دهد. هنوز هم استخوان های مادرش پیدا نشده است. در سال 2007 استخوان های پدرش پیدا شد. از محمد نوهانویچ، یعنی برادرش هنوز هم خبری نیست، اما می داند که او هم کشته شده است. بهرحال آنچه که پدر حسن نوهانویچ گفته بود، محقق شد. حسن یک کتاب 500 صفحه ای نوشت تحت عنوان "زیر پرچم سازمان ملل ". وی در این کتاب قتل عام نژادی سربرنیتسا که از سوی صرب ها اجرا شد را تشریح می کند و حسن نوهانویچ اینک یک فعال صلح شده است. وی به همه جای دنیا سفر کرده و این ظلم را، این قتل عام را بیان می کند. نقطه آغازین مستند ما هم، آشنایی با حسن نوهانویچ بود.

به غیر از این ماجرا، یک ماجرای دیگر که مرا خیلی تحت تاثیر قرار داد و در ذهن من ماندگار شد، باز ماجرایی بود که در خلال تهیه یک مستند شاهد آن بودم. زمانی که مستند آراکانلی را تهیه می کردم، در آنجا با یک پیرزن 65 یا 70 ساله، به عبارتی دیگر با یک خانم محترم از نژاد تکناف (یا تکلاف) در یک خانه بسیار محقر از حلبی صحبت کردیم. او بیمار بود. از وی پرسیدیم: شما بیمارید، چرا به بیمارستان مراجعه نمی کنید؟ به ما پاسخ داد: بیمارستان چیست؟ و به سوال ما بدین شکل جواب داد. بعدا از این خانم محترم دانستیم که وی در طول 65 سال زندگی اش هرگز به بیمارستان نرفته و نمی داند که بیمارستان اصلا چیست. یعنی اگر وی را به جای بیمارستان به یک کارگاه نجاری می بردیم و می گفتیم که اینجا بیمارستان است، باورش می شد که اینجا یک بیمارستان است. چونکه وی در طول حیاتش اصلا بیمارستان ندیده بود. این موضوع در زندگی ام باعث آگاهی بسیار مهمی شد. در این میان، پناهندگان آراکانلی مسلمان هستند. این مردم در کنار رود نیاپالا واقع در مرز بین بنگلادش و میانمار زندگی می کنند. این مردم مسلمان پیش از این در میانمار زندگی می کردند، اما از دست مظالم دولت میانمار گریخته و با عبور از رود نیاپالا به بنگلادش پناهنده می شوند، ولی تنها می توانند که از مرز عبور کنند، چونکه دولت بنگلادش هم آنها را نمی پذیرد، یعنی اجازه ورود به داخل بنگلادش را به آنها نمی دهد. این مردم در منطقه مرزی، در باتلاق های رود نیاپالا زندگی می کنند. در آنجا چهار اردوگاه پناهندگان وجود دارد و هزاران انسان در مناطقی که به لحاظ جغرافیایی فوق العاده کوچک هستند، زندگی می کنند. این انسان ها کارت هویت ندارند، حق داشتن نام و نامگذاری ندارند، حق کار ندارند، لذا می توان گفت که در حقیقت حق حیات ندارند و از هم دردناک تر اینکه، در نزدیکی این اردوگاه ها کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل مستقر است. اما کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل به آنها کمک نمی کند. دلیل آن هم این است که مسلمانان آراکانلی به عنوان پناهنده شناخته نشده اند. این ماجرا هم برای من خیلی مهم بود. یعنی می توانم این دو مورد را اشاره کنم. به غیر از اینها هم برخی صحنه ها از فیلم ها بود که آخرین بار یک فیلم از بورجیف دیدم. بورجیف یک صوفی است، ریشه در آسیای میانه دارد، یعنی جالب است. چون این فیلم به ذهنم رسید دارم بیان می کنم. در انتهای فیلم یک صحنه ذکر وجود دارد، یعنی صحنه ذکر جالب است، اما در این صحنه، یعنی صحنه ذکر و هماهنگی و همخوانی آن با موزیک تاثیر غیرقابل باور ایجاد می کند. من آن صحنه را بارها تماشا کردم، یعنی بیاد دارم که تنها آن صحنه را بارها دیدم. یعنی اولین صحنه ای که به ذهنم خطور می کند، آن صحنه است.

فارس: آیا می توانید مقایسه ای بین امکانات فیلم سازان و مستندسازان مسلمان و همکاران غربی آنان ارائه کنید؟ به لحاظ فنی، مالی و حمایت دولت؟

سون: سینما و مستندسازی به عنوان یک هنر است. در چنین شرایطی، سطح توسعه یافتگی هر کشوری، برخورد ها در این زمینه را نیز تحت شعاع قرار می دهد. در مورد توسعه یافتگی، تنها نباید بعد مادی آن را مد نظر قرار داد. توسعه فرهنگی نیز برخورد دولت ها با این مسئله را تحت تاثیر قرار می دهد. کما اینکه دولت هایی هستند که علیرغم توسعه مادی، علاقه چندانی به این مسئله ندارند. این یک مسئله پیچیده و بغرنج است. توسعه یافتگی پول را و پول هم امکانات فنی را از بعد مثبت و یا منفی تحت تاثیر قرار می دهد. در این روند در حقیقت کار اصل بر دوش تهیه کنندگانی است که پروژه هایی را که بدان اعتقاد دارند، جسورانه حمایت کنند. در حقیقت مشکل سینماگران ما، داشتن و یا نداشتن مهارت استفاده از تکنیک ها نیست. این مهارت خیلی خوب هم وجود دارد و سینماگران ما از این لحاظ چیزی کمتر از غربی ها ندارند. اما مشکل عدم دسترسی به این تکنیک ها، عدم دستیابی به این تکنیک ها وجود دارد. اما من معتقدم آنچه که می خواهم بگویم، مهم است. در سینماگران ما چیزی وجود دارد که در غربی ها وجود ندارد و آن این است که ما چیزهای زیادی داریم که به آن بپردازیم. چونکه سرزمینی که ما بر روی آن زندگی می کنیم، به لحاظ تشریح اندوخته های تمدن هایمان بسیار بکر و با برکت است. و این چیزی است که سینماگران غربی و شاید مستندسازان آنها، حتی حوصله پرداختن به آن را ندارند. ما از این جنبه و سینماگران و مستندسازان مان از این جهت می توانند به غربی ها راه نشان دهند.

فارس: در دنیا مخالفت با آمریکا و اسرائیل هر روز افزون تر می شود. این روند را چگونه ارزیابی می کنید؟

سون: آمریکا و اسرائیل، درکی از "من " یا "منیت " با تلقی خودشان از زندگی ایجاد کرده اند. این تلقی، ملت های مختلف جهان را " دیگری " می پندارد. اما در این این ملت ها که همواره غیر تلقی شده، به کناری گذاشته شده و مورد ظلم قرار گرفته اند، به کمک ابزارهای مختلف، آگاهی شکل گرفته است و در نتیجه این آگاهی به عنوان یک موضع گیری، در اولویت اول یک موضع گیری و نه اقدام، عدم پذیرش و بپاخیزی، تبدیل به یک اخلاق می شود. به این امر می توانیم نام " عصیان دیگری " بگذاریم. در نتیجه این امر هم، مقاومت این ملت هایی که "دیگری " تلقی شده اند، تحقق می یابد.

فارس: آیا در آخر صحبت و پیشنهاد خاصی دارید؟

سون: می توانم به عنوان پیشنهاد این را بگویم، یعنی این یک انتقاد نیست. اگر قرار است در زمینه سینما صحبت شود و یا بر روی سینما فکر شود یا فکر کنیم، به عقیده من باید نقشه راهی این چنینی را دنبال کنیم. یعنی به جای رسیدن به انسان از طریق سینما، باید از طریق انسان به سینما برسیم. یعنی سینما همه چیز نیست، بلکه انسان همه چیز است. چونکه انسان، قبل از سینما هم بود. اگر بخواهیم این مطلب را با سینما و فیلم همخوان کنیم، باید قبل از پرده سینما، کار را با صحبت از آن چیزی که در مقابل و پشت پرده سینما حضور دارند، شروع کنیم و آن، انسان است. انسانی که بخواهد سینما بسازد، برای این بتواند ببیند، باید درست نگاه کردن را یاد بگیرد. برای این کار هم انسان باید به زیر پایش، یعنی به سرزمینی که روی آن پا نهاده نگاه کند. باید به چیزهایی که آن سرزمین را برای وی معنی دار کرده، آنجا را برای وی وطن ساخته، آنجا را برای وی غیر قابل صرفنظر کردن ساخته، به معیارها و تن هایی که آن تمدن را ساخته و یا از آن برآمده را نگاه کند. و البته که انسان قبل از همه اینها، باید به خودش درست نگاه کند. باید آن حقیقت نهفته در خود را درک کرده، روح خود را احیا نموده و به زندگی و محیط پیرامون خویش به همین چشم نگاه کند. من به طور خیلی ساده می توانم این را پیشنهاد کنم و این یک پیشنهاد است، نه یک انتقاد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد