حقوق بشر آنلاین

خبری تحلیلی

حقوق بشر آنلاین

خبری تحلیلی

روایت قربانی شدن 4 عضو یک خانواده بر اثر حمله هواپیماهای آمریکا

یکی از بازماندگان حمله هوایی آمریکا به روستایی در وزیرستان شمالی در پاکستان با چشمانی اشک‎بار خاطره تلخ قربانی شدن همسر، دو فرزند و عروسش را بازگو کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در پیشاور، هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی که چند روز پیش به روستای "زابار خیل " در وزیرستان شمالی حمله کردند، زندگی یک خانواده را در این روستا با خاک یکسان کردند.

* قربانی شدن 4 عضو یک خانواده که در کلبه گلی زندگی می‌کردند ...

این خانواده هشت نفره در یک کلبه گلی زندگی می کردند که بر اثر حمله موشکی هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا، چهار عضو آن کشته شدند.
خبرنگار فارس با تنها بازمانده بزرگسال این خانواده که زنی 50 ساله و مادربزرگ سه کودک یتیم است، گفت‌وگو کرد.
"بخت‎آور بی‌بی " مادر دو فرزند پسر و مادربزرگ 3 کودک است.
بخت‎آور بی‌بی در مورد وضعیت زندگی آنها پیش از این حمله چنین گفت: "من همراه با همسرم و دو پسر جوانم که یکی از آنان متأهل بود و 3 کودک داشت، در خانه‎ای زندگی می کردیم. همسر و پسرانم کارگر بودند و از زندگی راضی بودیم ".


* شوهرم، دو پسرم و عروسم در حمله آمریکا کشته شدند

وی جریان غم‎انگیز وقوع فاجعه را این‎گونه توصیف کرد: "ساعت 12 ظهر بود و عروسم مشغول درست کردن ناهار بود. من در حیاط بودم و کودکان هم در حال بازی بودند. همسر و پسرهایم نیز داخل خانه نشسته بودند. هنگامی که عروسم وارد اتاق شد تا ناهار را برای اعضای خانواده ببرد، ناگهان صدای افتادن شیئی بر بام منزل‌مان را شنیدیم و به دنبال آن انفجار بزرگی رخ داد. پس از آن یادم نیست چه اتفاقی افتاد و وقتی به هوش آمدم، دیدم اتاقی که همسر و فرزندانم در آن بودند، به طور کامل ویران شده و دود از ویرانه‌ها به هوا برخاسته است. نوه‎هایم زخمی شده بودند و هنگامی که به داخل دویدم، با بدترین صحنه زندگیم روبرو شدم. شوهرم، دو پسرم و عروسم کشته شده بودند و بدن آنان تکه‎تکه شده بود ".
بخت‏آور بی‌بی با گفتن این جمله به شدت گریه کرد.

* کلامی نمی‌یابم که بتوان با آن آمریکا را نفرین کرد

این مادر داغدار پس از مکثی، در مورد وضعیت کنونی زندگی خود گفت: "اکنون دیگر کسی را ندارم که مایحتاج من و سه نوه‎ام را فراهم کند. بعد از آن حادثه من به "دیره اسماعیل خان " آمدم و در سرپناهی که "اجمل خان وزیر " پیر قبیله برای ما فراهم کرده بود، زندگی می‌کنم ".
این مادر داغدار آخرین جمله خود را این‏چنین بیان کرد: کلامی را نمی‌یابم که بتوانم با آن امریکا را نفرین کنم.
دوباره اشک بر چشمان این پیرزن داغ دیده جاری شد . . . .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد